از قضا گوهر ایمان اولْ متاع گرانقَدری است که در آشفته بازار اقتصاد به تاراج میرود؛ همازاینروست که «نان» و «ایمان» همچون «صبر» و «ظفر» دوستان قدیماند و از پی نان است که نوبت به ایمان میرسد. از دیدِ من، افول ستارۀ ایمان در سپهر سقوط اقتصاد و پیوند ناگسستنی نان و ایمان را هیچکس چون عطار نیشابوری (540- 618 ه.ق) تا این اندازه ژرف تصویر نکرده است.سائلی پرسید از آن شوریده حالگفت اگر نام مِهین ذوالجلالمیشناسی بازگوی ای مرد نیک!گفت نانَست این بِنَتوان گفت لیکمرد گفتش احمقی و بیقرارکی بُوَد نام مِهین نان، شرم دارگفت در قحط نشابور ای عجبمیگذشتم گُرْسُنِه چِل روز و شبنه شنودم هیچ جا بانگ نمازنه دری بر هیچ مسجد بود بازمن بِدانستَم که نان نام مِهینَستنقطۀ جمعیت و بنیاد دینَست (مصیبتنامه/ بخش بیست و نهم)آنچه آمد میراث ادبی بود، در سنّت نبوی نیز از درهمتنیدگی معاش و معاد به بیانی تلخ و تکاندهنده سخن رفته است. آنجا که خاتم رسولان (ص) فرموده است: کادَالفقرُ أن یکونَ کُفراً (زودا که فقر سَر به کفر بَردارد و خانۀ ایمان را ویران کند).راست آن است که بنیادیترین کارویژۀ نظام تدبیر (دولت و حکومت) تأمین نیازهای زمینی، از برای رسیدن به فراغتِ خاطر (رفاه نسبی) و آنگاه پرداختن به آسمان است و نه آیا به گفتۀ سعدی:غم فرزند و نان و جامه و قوت/ بازَت آرَد ز سِیر در ملکوت.../ شب چو عِقد نماز میبندم/ چه خورَد بامداد فرزندم؟ (گلستان. باب دوم)چه اینکه افلاک، همسایۀ دیوار به دیوار خاک است و به حکم عقل سلیم، مادام که نیازهای جسم تأمین نشود، نوبت به نیازهای روح (دین و فرهنگ و هنر و اندیشه) نخواهد رسید و دولتها اگر بهراستی دلنگران انسانهای گوشت و پوست و خوندارند، باید امکان زندگی شرافتمندانه و عز هوای تازه...
ما را در سایت هوای تازه دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : akhare-bazio بازدید : 73 تاريخ : دوشنبه 29 اسفند 1401 ساعت: 13:06